RSS
POWERED BY
LoxBlog.Com
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
|
أبو البقاء الكفوي (متوفاي 1094هـ) :
كفوي از بزرگان لغت در قرن يازدهم است . وي در كتاب مشهورش الكليات در باره كلمه (مولي) مي نويسد : «مأواكم النار هي مولاكم» أي : هي أولى بكم . جايگاه شما آتش است ؛ يعني اولي و سزاوار تر براي شما است . الكفوي الحنفي ، أبو البقاء أيوب بن موسى الحسيني ، (متوفاي1094هـ) ، الكليات معجم في المصطلحات والفروق اللغوية ، ج 1 ، ص 870 ، تحقيق : عدنان درويش - محمد المصري ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1419هـ - 1998م عامل تفرقه926 بوده است 926 -385شیعه = 541 عمر و ابوبکر 851 تفرقه بدین 851- 541 عمرابوبکر= 310 عمر ابن حجر عسقلانی متوفی 852
ابن حجر عسقلاني در شرح اين مطلب مينويسد : قوله مولاكم أولى بكم قال الفراء في قوله تعالى «مأواكم النار هي مولاكم» يعني أولى بكم وكذا قال أبو عبيدة وفي بعض نسخ البخاري هو أولي بكم وكذا هو في كلام أبي عبيدة . فراء در توضيح آيه شريفه : (ماواكم النار هي مولاكم) گفته است : مولي به معناي اولي و برتر به شما است ، ابوعبيده نيز چنين گفته است و در بعضي از نسخههاي بخاري به معناي «او اولي به شما است» آمده است ، و همچنين است در سخن ابوعبيده . العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) ، فتح الباري شرح صحيح البخاري ، ج 8 ، ص 628 ، تحقيق : محب الدين الخطيب ، ناشر : دار المعرفة - بيروت .
معناي واژه «ولي» در فرهنگ خلفا
ابوبكر و عمر خود را «ولي رسول خدا» ميدانستند : مسلم بن حجاج نيشابوري در صحيحش به نقل از خليفه دوم مينويسد :پس از وفات رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ، شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زادهات را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را .ابوبكر گفت : رسول خدا فرموده است : ما چيزي به ارث نميگذاريم ، آنچه ميماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناهكار ، حيلهگر و خيانتكار معرفي كرديد و حال آن كه خدا مي داند كه ابوبكر راستگو ، دين دار و پيرو حق بود .پس از مرگ ابوبكر ، من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو حيله گر و گناهكار خوانديد .النيسابوري ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ) ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1378 ، ح 1757 ، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت . در اين روايت خليفه دوم تصريح ميكند كه ابوبكر خود را ولي = خليفه رسول خدا ميدانست ؛ ولي شما دو نفر او را تكذيب كرده و وي را خيانت كار و ... ميدانستيد ، من نيز خودم را ولي = خليفه رسول خدا ميدانم و شما دو نفر مرا دروغگو خيانت كار و ... ميدانيد.
الإمام أبي عوانة يعقوب بن إسحاق الاسفرائني متوفی 316هـ
عمر گفت : و چون رسول خدا از دنيا رفت ابوبكر گفت : من ولي و جانشين پياميرم ، و همانگونه كه او رفتار كرد من نيز چنان خواهم رفت ؛ سپس عمر به علي و عباس گفت : شما خيال ميكرديد كه أبو بكر ظالم و فاجر است ... سپس من بعد از ابوبكر دو سال حكومت كردم و روش رسول و ابوبكر را ادامه دادم ... نكته مهم در اين روايت اين است كه ابوبكر ميگويد : «أنا ولي رسول الله (ص) بعده» كلمه «بعده» مطلب را روشن تر و ما را بهتر به مقصود ميرساند .حال سؤال اين جا است كه چرا بايد كلمه (ولي) و (مولي) كه در سخن رسول بايد با هزاران تأويل حمل بر غير مراد متكلم شود ولي در سخن ديگران نيازي نباشد ؟
إبن أبي شيبة الكوفي متوفاي235 ه
عمر گفت : و چون رسول خدا از دنيا رفت ابوبكر گفت : من ولي و جانشين پياميرم ، و همانگونه كه او رفتار كرد من نيز چنان خواهم رفت ؛ سپس عمر به علي و عباس گفت : شما خيال ميكرديد كه أبو بكر ظالم و فاجر است ... سپس من بعد از ابوبكر دو سال حكومت كردم و روش رسول و ابوبكر را ادامه دادم ...إبن أبي شيبة الكوفي ، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ) ، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار نكته مهم در اين روايت اين است كه ابوبكر ميگويد : «أنا ولي رسول الله (ص) بعده» كلمه «بعده» مطلب را روشن تر و ما را بهتر به مقصود ميرساند .حال سؤال اين جا است كه چرا بايد كلمه (ولي) و (مولي) كه در سخن رسول بايد با هزاران تأويل حمل بر غير مراد متكلم شود ولي در سخن ديگران نيازي نباشد ؟
ابوبكر خود را «ولي امر مسلمين» ميدانست :
متقی هندی گوید: خداوند محمد را پيامبر و سرپرست و پيشواي مؤمنان قرار داد ، و به وجود او بر ما منت گذاشت تا آن كه او را نزد خودش خواند ، مردم را آزاد گذاشت تا خودشان بر اساس مصلحتها پيشوا بر گزينند ؛ پس مرا به سرپرستي بر گزيدند ، به كمك خدا نه از چيزي مي ترسم و نه سرگرداني احساس مي كنم .
ابوبكر خود را «ولي امر مسلمين» ميدانست :
ابن عساکر گوید: وقتي كه با ابوبكر بيعت شد خطبهاي خواند كه به خدا سوگند بعد از او چنين خطبهاي خوانده نشد ، پس از حمد و ثناي الهي گفت : من به امر رهبري شما برگزيده شدم ؛ ولي از آن خوشنود نيستم ، دوست داشتم يكي از شما اين مسؤوليت را ميپذيرفت ...
انتصاب عمر به عنوان ولي
ابوبكر به عثمان گفت بنويس : اين سفارشي است به مسلمانان ؛ اما بعد ... سپس بيهوش شد ، عثمان نوشته را ادامه داد ، عمر بن خطاب را جانشين خودم بر شما قرار دادم ، سپس ابوبكر به هوش آمد ، گفت : آنچه نوشتهاي برايم بخوان ؟ عثمان خواند و نام عمر را برد ، ابوبكر تكبير گويان به عثمان گفت : خدا تو را پاداش نيكو دهد . آنگاه ابوبكر دستها را بلند كرد و گفت : خداوندا من عمر را بدون اجازه پيامبرت جانشين قرار دادم ، جز صلاح آنان و جلوگيري از فتنه قصدي نداشتم ، تو خود آگاه تري كه من در آستانه سفرم ، پس تلاش كردم تا بهترين و نيرومند ترين آنان را كه حريص بر پيشرفت آنان باشد بر گزينم . او را از جانشينان هدايتگر كه از پيامبر رحمت و صالحان پيروي نمايد قرار ده ، و مردم را شايسته رهبري او گردان . و نيز اين عهد نامه را براي مسلمانان شام و فرماندهان ارتش فرستاد و به آنان گوشزد نمود كه : بهترين فرد از ميان شما را امير و رهبر شما قرار دادم . التميمي البستي ، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم (متوفاي354 هـ) ، الثقات ، ج 2 ، ص 192 ـ 193 ، تحقيق السيد شرف الدين أحمد ، ناشر : دار الفكر ، الطبعة : الأولى ، 1395هـ – 1975
انتصاب عمر به عنوان ولي
ابوبكر در نامهاي به فرماندهان ارتش نوشت : عمر را بر شما جانشين قرار دادم ، و در اين كار جز خير خواهي براي مسلمين نخواستم ، سپس ابو بكر از دنيا رفت و شب بدنش دفن شد . الجزري ، المبارك بن محمد ابن الأثير (متوفاي544هـ) ، معجم جامع الأصول في أحاديث الرسول ، ج 4 ، ص 109 . استفاده از ماده «خليفه» و «ولي» در اين روايت ، نشانگر آن است كه در آن زمان مردم از اين دو كلمه يك معني استنباط ميكردهاند و «ولي» همان معنايي داشته است كه «خليفه» داشته است . نه تنها خليفه اول براي انتصاب عمر از واژه «ولي» استفاده ميكند ؛ بلكه صحابه نيز در اعتراضي كه به ابوبكر داشتند ، از دو كلمه «ولي» و «خليفه» در كنارهم استفاده كردهاند
مقارنه ولايت رسول خدا و ولايت امير مؤمنان عليها السلام
رسول خدا صلي الله عليه وآله قبل از جمله «من كنت مولاه فعلي مولاه» از مردم اقرار گرفت كه آيا من از خود شما به شما سزاوارتر نيستم ؟ «ألست أولي بكم من انفسكم» . وقتي همه مردم سخن آن حضرت را تصديق كردند ، بلا فاصله بعد از آن فرمود : پس هركس من مولاي او هستم ، علي نيز مولاي او است . بسياري از روايات غدير كه از طريق اهل سنت نقل شده ، جمله «الست أولي بالمؤمنين من انفسهم» را به همراه دارد كه ما در مقاله «تواتر حديث غدير» به اين روايات اشاره و صحت آنها را ثابت كردهايم . ولي در اين جا فقط به شش روايت بسنده ميكنيم : 1 . در روايت ابن ماجه آمده است كه آن حضرت فرمود : فقال أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ قالوا بَلَى قال أَلَسْتُ أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ من نَفْسِهِ قالوا بَلَى قال فَهَذَا وَلِيُّ من أنا مَوْلَاهُ ... . فرمود: آيا من از جان مؤمنان به آنان بر تر نيستم؟ گفتند: آري چنين است، فرمود: آيا من نسبت به هر مؤمني بر جان او برتر نيستم؟ گفتند: آري چنين است، فرمود: اين علي رهبر و سر پرست هر كسي است كه من مولاي او هستم..... ابن ماجه القزويني ، محمد بن يزيد (متوفاي275 هـ) ، سنن ابن ماجه ، محمد ناصر الباني نيز بعد از نقل روايت ميگويد : اين روايت را ابن ماجه نقل كرده است و سند آن نيز صحيح است. أخرجه ابن ماجة ( 121 ) . قلت : و إسناده صحيح . ألباني ، محمّد ناصر ، سلسة الأحاديث الصحيحة ، ج 4 ، ص 249 ، طبق برنامه المكتبة الشاملة .
اعتراف به امامت درحدیث غدیر محمد بن طلحة شافعي (متوفاي 658هـ) :
وي در كتاب كفاية الطالب كه آن را در باره مناقب امير مؤمنان عليه السلام نگاشته است ، بعد از نقل روايت « ولو كنت مستخلفاً أحداً لم يكن أحد أحق منك لقدمك في الإسلام وقرابتك من رسول الله ، وصهرك ... ؛ اگر بنا بود جانشين برگزينم هيچ كس سزاوارتر از تو به جهت پيشگاميات در اسلام و نزديك بودن به پيامبر خدا و داماد او بودن نيست) مينويسد : وهذا الحديث وإن دل على عدم الاستخلاف ، لكن حديث غدير خم دليل على التولية وهي الاستخلاف ، وهذا الحديث أعني حديث غدير خم ناسخ لأنه كان في آخر عمره ( ص ) . اين حديث اگر چه از ظاهر آن بر ميآيد كه رسول خدا جانشين تعيين نكرد ؛ ولي حديث غدير خم دليل بر تعيين سرپرست است كه همان جانشيني رسول خدا است ؛ بنا بر اين حديث غدير خم ناسخ حديث قبل ميشود ؛ چون حديث غدير در آخر عمر مبارك رسول الله ايراد شده و متأخر است . الگنجي الشافعي ، الإمام الحافظ أبي عبد الله محمد بن يوسف بن محمد القرشي ، كفاية الطالب في مناقب علي بن أبي طالب. استدلال هاي امام علي به غدير
حضرت على عليه السّلام مردم را در رحبه گرد آورد و فرمود : سوگند مىدهم هر مرد مسلمانى كه غدير خم را به خاطر دارد و سخنى را كه در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده است ، از جا برخيزد . سى تن از مردم براى اقامه شهادت بپا خاستند ـ ابو نعيم گفته است كه افراد بسيارى شهادت دادند ـ و اعلام كردند آن هنگام كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست امير المؤمنين على عليه السّلام را به دست مبارك خود گرفت خطاب به مردم فرمود :
آيا ميدانيد كه من شايستهتر به مؤمنان از خود آنها مىباشم ؟ همگى فرمايش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را تصديق كردند . رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود : هر كس من مولاي او هستم ، اين [علي] مولاي او است ، پروردگارا ! دوست على را دوست بدار ، و دشمن على را دشمن بدار . ابو طفيل گفت : از ميان جمع در حالى بيرون رفتم كه در خودم احساس ناراحتى مىكردم ، و در بازگشت از اجتماع مردم ، به ديدار «زيد بن ارقم» رفتم و به او گفتم : از على چنين و چنان شنيدم و ناراحت شدم ! «زيد» گفت : آنچه را كه شنيدى انكار مكن ! به دليل آن كه، آنچه را كه استماع كردهاى من خود از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدهام ! هيثمي بعد از نقل روايت ميگويد : رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح غير فطر بن خليفة وهو ثقة . مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، علي بن أبي بكر الهيثمي (متوفاي807 هـ ) ج 9 ، ص 104 ، ناشر : دار الريان للتراث/دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407 . اين روايت را احمد نقل كرده و راويان آن ، راويان صحيح بخاري هستند ؛ غير از فطر بن خليفه كه او نيز مورد اعتماد است. سعيد بن وهب گويد : حضرت على عليه السّلام در رحبه ، حاضران را سوگند داد كه هر كس در روز غدير خم سخنى در حق من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده است از جا برخيزد . در اين هنگام پنج تن و يا شش تن برخاستند و گواهى دادند كه آنان در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در محل غدير شنيدند، خطاب به مردم فرمود:هر كس من مولاي او هستم ، اين علي نيز مولاي اوست.هيثمي بعد از نقل روايت ميگويد :رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح .(مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 104 )
ابو اسحاق از عمرو بن ذى مرّ ، سعيد بن وهب و زيد بن يثيع نقل كرده است كه هر سه به اتفاق هم گفتند كه شنيديم حضرت على عليه السّلام سوگند مىداد كه هر كسى از شما از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در روز غدير خم آن چه را درباره من فرموده ، شنيده است ، شهادت خود را اعلام نمايد . سيزده تن از حاضران از جاي خود برخاستند و گواهى خود را اعلام داشتند كه از آن حضرت صلّى اللّه عليه و آله شنيديم ، فرمود :
آيا من از جان مؤمنان سزاوراتر از خود آنها نيستم ؟ مردم فرموده آن حضرت را تصديق كردند . در اين هنگام دست على عليه السّلام را گرفت و فرمود : «من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه واحبّ من احبّه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله» . هيثمي بعد از نقل روايت ميگويد :رواه البزار ورجاله رجال الصحيح غير فطر بن خليفة وهو ثقة .مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 105 . اين روايت را بزار نقل كرده و تمام راويان آن ، راويان صحيح بخاري هستند ، غير از فطر بن خليفه كه او نيز قابل اعتماد است . أبي اسحاق از سعيد بن وهب و از «زيد بن يثيع روايت كرده است كه هر دو تن گفتند : حضرت على عليه السّلام در رحبه ، حاضران را سوگند داد كه هر كس در روز غدير خم سخنى در حق من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده است از جا برخيزد . در اين هنگام شش تن از كنار سعيد بن وهب و شش تن از كنار زيد بن يسع برخاستند و گواهى دادند كه آنان در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در محل غدير شنيدند ، خطاب به مردم فرمود :
آيا خداوند از مؤمنان به خودشان سزاوارتر نيست ؟حاضران گفتند :آرى ! خدا بر همگى آنان اولويت دارد.رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: بارخدايا هركه من مولاي او هستيم ، اين علي مولاي اوست ، بارخدايا دوست بدار كساني كه او را دوست دارند و دشمن باش با كسي كه با او دشمني ورزد. اعتراف وحشتناک البانی در مورد استدلال حضرت علی در مورد غدیر را ببینیم
عبد الله پسر احمد در آنچه بر مسند احمد افزوده است ، از سعيد بن وهب و زيد بن يثيع نقل كرده كه اين دو نفر گفتهاند : علي در رحبه مردم را سوگند داد كه هر كس حديث غدير را از رسول خدا شنيده است از جا بر خيزد . بعد از شش نفر از كنار سعيد و شش نفر از كنار زيد شهادت دادند ... و در حديث چهارم ـ در طريق داشت دوّم و سوّم ـ نيز اين روايت گذشت . سند آن نيكو است و بزار نيز همانند آن را به شكل كاملتري نقل كرده است. و براي اين روايت سندهاي بسياري وجود دارد كه طايفه بزرگي از علما آن را نقل كردهاند ؛ از جمله هيثمي در مجمع الزوائد . من نيز تا اندازهاي كه در توانم بود اين روايات را بعد از تحقيق سندهاي آن ، آنهايي را كه سندش قطعي بوده نقل كردم وگر نه اين روايت طرق بسياري دارد . و ابن عقده نيز آن را در كتابي جداگانه آورده است . نظرات شما عزیزان: الله 18 سلطان 18 جانشین 18 مکتب18 جانشین 18 بدین 18 الله 18+64 دین = 82 امام 82 مهدی 82 جانشین حضر ت محمد ابن عبدالله 110 علی 110 جانشین اصلی آخرین پیامبر الهی 110 خلیفه اول امام واقعی امشب شب قدرمی باشد23مهدی23رهبر23 طبیب23 الگوی 23جهان اسلام 23جانشینه 23 اصلی23ناب الله23 آئین23ملائک سنگ کیسه صفرا اگه می خوای نمیری نخور نمکو روغنو شیرینی قی کردن بهترین دوای جسم میباشد قی کردن از تجمع سنگ در کیسه صفراء جلو گیری می کند وقتی کیسه صفرا پر ش به ابجد53 صلوات برمحمد53 احمد 53 علی26+27 فاطمه = 53 آل طاها آل یاسین53امام جانشین پیامبر53 شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319راه الهی الله 319 شهید 319 فلسفه دین 3319 سردار سلیمانی آیا وقت آن نرسیده تا جنایتکاران را سر جایشان بنشانیم نام تو اسم اعظم پروردگار است منتخب رسول ابن عم نبی عم یتساءلون عن نباء العظیم الذی هم فیه مختلفون ثم دین الله اصل اسلام 59 مهدی 59 دین واقعی اسلام 59 دین الله شیعه59 شیعه اصل اسلامه59دین واقعی اسلام59 چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟ «ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف» ظالم عالم مقصر عالم کیست بدبخت عالم کیست مذهب عالم کیست 740اندیشه شیطان740مقصرعمر740 مذهب الله محمد53فاطمه علی53سعادتمند ترین 53اهل بیت پیامبر53احمددین نمونه الله 53 53دین کامل الله 53 چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟«ث ،ج ،خ ،ز،ش،ظ،ف» قدرت علمی امام مهدی میتواند عرش رابه لرزه درآو رهبر آسمانی الله 59مهدی 59آخرین امام دین اسلام59 دین الله 34+25 اصل اسلام=59 مهدی59دین واقعی اسلام59 دین۶۴ الله محمدعلی۶۴جانشین محمدعلی۶۴دین۶۴الله محمدعلی۶۴تنها برگزیده دین۶۴نماینده غدیری۶۴ اصحاب یمین بیماری های سگ مهمترین بیماری سگ میرینه تو خونه بوگندشم میمونه فرمانده دلاور دین اسلامی 110 علی 110 دین الهی 110ریاضی در قرآن فضائل امام علی از نظر دشمنان امام علی کشته شدگان بت پرست که به دست با کفایت مولاء علی در جنگها بدر احد خندق تبوک و فتح مکه کشته شد زهرای اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست |
تير 1400 4
خرداد 1400 3 ارديبهشت 1400 2 فروردين 1400 1 اسفند 1399 12 بهمن 1399 11 دی 1399 10 آذر 1399 9 آبان 1399 8 مهر 1399 7 شهريور 1399 6 مرداد 1399 5 تير 1399 4 خرداد 1399 3 فروردين 1399 1 خرداد 1396 3 ارديبهشت 1396 2 فروردين 1396 1 اسفند 1395 12 بهمن 1395 11 آبان 1395 8 مهر 1395 7 شهريور 1395 6 مرداد 1395 5 تير 1395 4 خرداد 1395 3 ارديبهشت 1395 2 فروردين 1395 1 اسفند 1394 12 بهمن 1394 11 دی 1394 10 آذر 1394 9 آبان 1394 8 مهر 1394 7 شهريور 1394 6 مرداد 1394 5 تير 1394 4 خرداد 1394 3 ارديبهشت 1394 2 اسفند 1393 12 بهمن 1393 11 دی 1393 10 آذر 1393 9 آبان 1393 8 مهر 1393 7 شهريور 1393 6 مرداد 1393 5 تير 1393 4 خرداد 1393 3 ارديبهشت 1393 2 فروردين 1393 1 اسفند 1392 12 بهمن 1392 11 |